بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

باران کوچولوی خونه ی ما

سال 92

1392/1/28 16:12
نویسنده : مامان گی
1,009 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان ....دختر قشنگم امسال دومین عیدت رو پشت سر گذاشتی... هفته اول عید به عید دیدنی گذشت و هفته دوم رفتیم شمال ...کلیییییییییی دختر خانومی بودی و مثل همیشه اصلا اذیت نکردی نازنینم ...تو راه اکثرش رو خواب بودی و وقتی هم که بیدار میشدی میگفتیم کجا میریم باران؟ میگفتی دَیــــــــــــــا.... عشقم تو این مسافرت یاد گرفتی از پله ها خودت چهار دست و پا و بی وقفه بالا بری...اشتهات هم باز شده خدا رو شکر عزیزم.......از قدم زدن کنار ساحل هم کلی لذت میبردی جیگرم و همشم میخواستی که به موجها پات رو بزنی ... خیلی این مسافرت بهمون خوش گذشت....از وقتی هم که اومدیم خودت میتونی راه بری ولی عزیزدلم هنوز مطمئن نیستی برای همینم بعد از چند تا قدم دوباره چهاردست و پا میری...ولی اگه نگاهت نکنیم بازم به قدم زدن ادامه میدی...با عروسکات خیلی قشنگ بازی میکنی و خوابت هم دیگه منظم شده عزیزم...دیگه راس 12 خودت تو تختت میخوابی... غذا هم دیگه همه چی میتونی بخوری عزیزم...دلستر هم خیلی دوست داری گل مامان... کار جدیدی هم که یادگرفتی اینه که ABCDEFG رو قشنگ میخونی و عدد ها رو هم از یک تا پنج میگی البته میگی ییک دووو سی چاااا پَ.....

و دیگه اینکه یه روز درمیون با هم میریم پارک دم خونمون و باهم کلی تاپ بازی و سرسره بازی میکنیم و شما تو پارک قدم میزنی...البته گاهی هم یهو تصمیم میگیری وسط زمین بازی بشینی که مامانی مجبور میشه بغلت کنه...تا میخوام لباسات رو عوض کنم زودی میگی دَدَر و کلی ذوق میکنی و البته میدونی که لباسای بیرونت کدومه... عاشق کفش هم هستی و خیلی خوشحال میشی وفتی میپوشی ....

روز 18 فروردین هم وفتی از پارک برمیگشتیم برای اولین بار با هم رفتیم ارایشگاه مردونه و موهات رو کوتاه کردیم خیلییییی بهت میاد ماه مامان

سعی میکنم زودتر بیام و از کارهات برات بنویسم....

 

اینم یه سری از عکسهات تو مسافرت و پارک

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)