این روزهای باران زیبای من...

دختر دوست داشتنی من این روزها خیلی خیلی خانوم شدی... جملات زیبایی میگی و به راحتی با بقیه ارتباط برقرار میکنی...دخترکم شکل های مختلف و رنگ ها رو میشناسی اعداد رو بلدی و مفهوم شمارش رو هم فهمیدی....از 24 فروردین هم در یک اقدام خودجوش با پمپرزت خداحافظی کردی و الان دیگه بدون خطا شدی...فقط سه روز اول یکم اونم دو سه بار در روز جیش کردی... باورم نمیشه که انقدر راحت پروژه پوشکت تموم شد قربونت برم.... جدیدا به پازل علاقمند شدی ولی در حد همون بار اول یا دوم که میبینی درست میچینی و دیگه از خودت بازی های جدید در میاری....دیگه اینکه این روزها خیلی هم به نقاشی علاقه داری و کتاب مورد علاقت که برای همه تعریفش میکنی اشلی هست که درباره دسشویی رفتنه....از کارتون ها هم باب اسفنجی و تام و جری و چارلی و لولا رو دوست داری....

در ضمن عاشق اتوبوس شدی با اینکه یه بار سوار شدی ولی هرجا اتوبوس میبینی با ذوق میگی ماماننننن اتوبووووس زرد....( یا هر رنگی که باشه) بریم سوار شیم

دیگه اینکه خیلی خوشگل اسم مامان و صدا میکنییییی من که عاشق صداکردناتممم از بازی های دوست داشتنی این روزهای ما اینه که تو میشی مامان یا خانومه و من میشم نی نی توتولووو( کوچولو)

بعضی روزها منو بابا رو عشقم صدا میکنی و مارو غرق در لذت میکنی...دخترکم این روزها شیرین زبونی هات مارو غافل گیر میکنه و گاهی با خودم فکر میکنم قبل از دنیا اومدن تو اصلا زندگی چجوری بوده...این روزها زندگی در نگاه و شیطنت های تو معنا میده معنایی بس دلچسب و شیرین...